نگاهت عاشقه اینقدر که آرامش بهم میدی
منو تنها تو با چشمات به شکل واقعی دیدی
بهم نزدیک تر میشی تو روزایی که غمگینم
با اینکه روبروم دنیاست فقط چشماتو میبینم
تو هم نسبت به من انگار یه حس واقعی داری
تمومه دغدغت اینه که این عشقو نگه داری
توی این زندگی جز تو به هیچکس رو نمیارم
یه لحظه بی تو میمیرم بی اندازه دوست دارم
قدم بردار از اینجا بیا جایی که نزدیکه
خودت حس میکنی بی تو چقدر دنیام تاریکه
تو این احساسو بهم میدی که از تنهایی بیزارم
حتی وقتیکه درگیرم واسه تو وقت میزارم

از تب تند من نترس که عاشق چشمات منم

هزار سالم بیاد بره کم نمیشه از خواستنم

از تب تند من نترس که یک روزی عوض بشم

از تو به قیمت جونم محاله که دست بکشم

مگه نمی بینی چشمام بارونی خواستنته

دارم حسودی میکنم به پیرهنی که تنته

مگه نمی دونی دلم دلتنگه با تو بودنه

غصه ی هیچ چیزو نخور عشقت همیشه با منه

یادت باشه با یک نگاه اینجوری عاشقت شدم

چه برسه که یه روزی بیای بشی مال خودم

وقتی تورو حس میکنم حتی نفس نمی کشم

نفس هامو میخوام چکار من اگه عشق تو بشم

ترسی نداره عاشقی منتظرم بهم بگی

دوسم داری دوسم داری تا آخر دیونگی

روزی صد هزار دفعه میگم نباید ، حتی به خوابی که توش تو نیستی سر زد
دوس دارم دیوونه بازیم با تو باشه ، روز و شب خاطره سازیم با تو باشه
دوس دارم پیشت بمونم تا همیشه ، لحظه‌هام کنار تو دیدنی میشه
هیچ غمی‌توو دنیا نیست تا تو رو دارم ، این محاله ممکنه تنهات بذارم
تو کنارمی‌این اوج غروره ، نگاه کن بساط این عاشقی جوره
تو کنارمی‌و این شوق کمی‌نیست ، دل من عاشق میمونه دم دمی‌نیست
تو کنارمی‌و حالا هرچی که میخوام هست ، نمیذارم دیگه ساده بری از دست
تو کنارمی‌و حالا دیگه میتونم ، با یه دنیا عاشقی واسه چشمات بخونم
تو خودِ خودِ خودِ زندگی هستی ، تو عزیزی توی هوشیاری و مستی
همه چیم تویی فقط تویی عزیزم ، بس که خوب و بی توقعی عزیزم
تو کنارمی‌این اوج غروره ، نگاه کن بساط این عاشقی جوره
تو کنارمی‌و این شوق کمی‌نیست ، دل من عاشق میمونه دم دمی‌نیست

تو چهرت آشناست ، مثل فرشته هاست ، نکنه تو رو من تو خواب دیدم

تو رو تو قصه هام ، توی نوشته هام ، تو رو به چشم انتخاب دیدم

تو رو تا دیدمت گرفتارت شدم ، یه عالم عشق پاک بدهکارت شدم

تو رو تا دیدمت دلم آروم گرفت ، دلم با عشق تو یه لحظه خو گرفت

گرفتار تو و چشم سیات ، صورت ماهت ، خودمم باورم نمیشه اینجوری می خوامت

آخر یه روزی پای تو از دست میرم...
میمیرم و یکبارم منو ندیدی
شاید یکم زود دست من رو شد که هر بار
گفتم بهت حالم خرابه دیر رسیدی

دلتنگتم حضورتو نیاز دارم
این فاصله سزای این وابستگی نیست
با التماس ِ من اگه هم چیزی میگی
حرفای تو اونچیزی که باید بگی نیست

جز خنده هایی که ازم دریغ کردی
این زندگی هیچ چیز جذابی نداره
دلتنگ نیستی و نمیدونی چه سخته
یه خاطره تو جمع اشکتو دراره

آخر یه روزی پای تو از دست میرم
میمیرم و یکبارم منو ندیدی
شاید یکم زود دست من رو شد که هر بار
گفتم بهت حالم خرابه دیر رسیدی

دلتنگی من با همیشه فرق داره
ترس من از نبودنت تغییر کرده
با اینکه یک عمر میگذره که نیستی اما
هرشب جای خالیت میگه دیر کرده

توی زندگی یه جاهایی هست
که بعد از کلی دویدن وای می ایستی
سرتو میندازی پایین و آروم میگی :
دیگه زورم نمی رسه...

گاهي خوب است آدم بداند وقتش رسيده دست بکشد
و رها کند و قبول کند که جنگيدن بس است …
گاهي بايد بگذاري سرنوشت بيايد
روزگار خودي نشان بدهد و همه چي دست به دست هم دهد
تا اوضاع رقم بخورد و تو ساکت و سرد تنها ورق بخوري

میخواهید درک شوید؟
توضیح دهید
سوال دارید؟
بپرسید
چیزی را دوست ندارید؟
بیان کنید
چیزی رو دوست دارید؟
ابرازش کنید
چیزی را میخواهید؟
درخواستش کنید
کسی را دوست دارید ؟
بگویید
اما وقتی نمیفهمد
چرا
توضیح دهید
بپرسید
بیان کنید
ابراز کنید
درخواست کنید
و بگویید

گاهی اوقات باید خیانت کرد

تا ارزش صداقت برای کسی که تفاوت میان این دو را درک نمی کند ،مشخص شود !